در بیست سال گذشته، صدها میلیون دالر از کمکهای بینالمللی به افغانستان برای آموزش اختصاص داده شد. امروز که نظام قبلی از هم پاشیده و امارت طالبان با هرگونه آموزش غیردینی و غیرمدرسهای سر ناسازگاری دارد، هیچ گزارش کیفی از نتایج آموزش رسمی در بیست سال گذشته نداریم. یعنی نمیدانیم که ورای کمیت (مثلا تعداد دانشجویان و شمار نهادهای آموزشی فعال) از آن همه برو-بیا در میدان آموزش چه نتیجهی کیفیای حاصل شده است. ولی سقوط کشور بدست طالبان و آغاز لغزش دوبارهاش به سراشیب عقبگرد پارهیی از تحولات کیفی پدیدآمده در بیست سال گذشته را به سطح آورد. به این شرح:
مکاتب و دانشگاههای افغانستان معمولا از نظر کیفیت اکادمیک «بدنام» هستند. در مقایسه با بسیاری از کشورهای جهان، کیفیت آموزش در افغانستان بهطور وحشتناکی پایین است. به همین خاطر، در بیست سال گذشته هم هر وقت که سخن از آموزش میرفت و از نهادهای تحصیلی افغانستان یاد میشد، واکنش آدمهای باخبر معمولا این بود که «از این نظام آموزشی و از این مکتبها و از این دانشگاهها چیزی جور نمیشود».
وقتی که حکومت جمهوری سقوط کرد و طالبان ملاهای کمسواد خود را در مقامهای مدیریتی دانشگاهها و مکاتب گماشتند و شروع کردند به تغییر دادن نصاب تعلیمی، تازه معلوم شد که نظام آموزشی کشور ما میتواند به سطحی نازلتر از سطوح قبلی نیز سقوط کند. تفاوت این دوره (آموزش تحت حاکمیت طالبان) با دورهی قبل (آموزش در نظام جمهوری) البته تنها در کیفیت آموزش رسمی نیست. با آمدن طالبان اکثر نخبگان و استادان افغانستان کشور را ترک کردند. اما این کل قصه نیست. تفاوت اصلی در این دو دوره بیشتر به وضعیت بیرون از محیط اکادمیک مربوط است تا کیفیت آموزش رسمی در نهادهای آموزشی.
در دورهی جمهوریت مردم آزادی داشتند -صد البته در مقیاسهای افغانی- و در دورهی طالبان آزادیای وجود ندارد. اکنون میبینیم که همان آزادیِ آغشتهبهخطر در دورهی جمهوری سبب شده بود که نظام آموزشی بدنام افغانستان کاملا هم عقیم نباشد. در آن دوره، اگر کسی نمیتوانست در نهادهای آموزشی افغانستان تازهترین یافتههای علمی یا ثمربخشترین پرسشها در حوزهی علوم انسانی را بیابد، حداقل این آزادی را داشت که در آن محیط ناقص بتپد و بجوید و سخن بگوید و بشنود و بخواند و گاهگاه با پرسشهای خوب مواجه شود و خود نیز پرسشهای خوب تولید کند.
این فضا، اسمش را بگذارید «دانشگاه آزادی»، به جوانان و پیران امکان میداد که در روندی پر از افتوخیز و با روش آزمون و خطا هر سال قدمی یا نیمقدمی پیشتر و بالاتر بروند. آنانی که در آغاز دورهی بیستسالهی جمهوریت تقریبا الکن بودند و در تلویزیونها دو جملهی سالم را سر هم نمیتوانستند، در فضای نسبتا آزاد دورهی جمهوری مهارت صورتبندی کردن اعتراضها، فکرهای سیاسی و آرزوهای خود برای آینده را پیدا کردند.
یکی از ثمرات شیرین بیست سال تعامل اجتماعی، در فضای نسبتا آزاد، گسترش آگاهی در میان زنان افغانستان بود. ما تا روی کارآمدن دوبارهی طالبان نمیدانستیم که تحول فکری و روانی زنان افغانستان چه صورتی یافته است. با مسلط شدن طالبان معلوم شد که تحول فکری و روانی زنان در بیست سال گذشته عمیقتر از آن بوده که فکرش را میکردیم. زنان افغانستان هم به طالبان و هم به مردمان دیگر جهان نشان دادند که حتا از همان کارزارهای ریاکارانهی حکومتی، ادبیات ناقص انجیاویی و شعارهای سطحی «ورکشاپ»گیران هم درسها و مهارتهای لازم برای عبور به مرحلهی تازهیی از آگاهی اجتماعی را گرفتهاند. زنان افغانستان نشان دادند که حتا از همان نظام آموزشی معیوب مبتنی بر «چپتر»های کهنه و از دورخارجشده نیز ابزارهای گذار به افغانستان آینده را گردآوری کنند.
این تحول کیفی، مخصوصا در میان زنان، محصول آزادی عمومیای بود که تا جمهوری بود قدرش کمتر دانسته میشد. آزادی که باشد مردم از رشتهی آزمون و خطا دانشها و مهارتهایی را میآموزند که حتا نامورترین استادان طالب نمیتواند به آنان یادشان دهد.
Source link